یــهــویــی-Suddenly

تــراوشــات یــهــویــی یک شـاهـیـنـیـسـم-Suddenly Oazing a SHaHiNiSM

تــراوشــات یــهــویــی یک شـاهـیـنـیـسـم-Suddenly Oazing a SHaHiNiSM

یــهــویــی-Suddenly

تو این وبلاگ مطالب کوتاه و یهویی که به ذهنم خطور میکنه مینویسم
شاید همین الان که اینارو مینویسم شماهم دارید به همینا فکر میکنید

At this Blog , I will write short subjects that come to my mind
when you reading this Blog may we telepathy

نویسندگان

۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

چت بزن زود بگذره

آخرین سنگر سکوته

مزرعه دزدیدنی نیست

فردا میلاده بهاره


برای خواسته هام میجنگم نه باید ها

نباید وایسیم ، بریم برسیم به چیزایی که خواستیم


چه فازه سنگینی

همه چی سیاه سفید چیزی رنگی نی


توی هر ضرر باید استفاده ای باشه

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی


آروم آروم اومد بارون ، شدیم عاشق زدیم بیرون

عزیزم میخوام  قر بدی روم ، دره گوشم بگی ...خواره زندگیمون


کی اشکاتو پاک میکنه وقتی منو نداری؟

به جایی نمیرسی با قدمای کوچیک


تو این فکر بودم که با هر بهونه یه بار آسمونو بیارم تو خونه

حواسم نبود که به تو فکردن خوده آسمونه


کارای بد واسه منو تو روی زمین اومد

کارای بد کمش ، نه که اونقد

تقصیر خودمونه نگو کی خوبه کی بد


زندگی میکنم یا زندگی منو؟

کره الاغ کدخدا


خطر نزدیکه !


زندگی تلخه عزیزم ، تلخ

چرا قر میدی راه میری؟

خانوم داری کجا میری؟

تهرون



چرا قر میدی راه میری؟